دايره آخر
من فكر ميكنم آدمها چند تا دايره دور خودشان دارند با شعاعهاي متفاوت .من هم اين دايره ها را دارم.دايره بزرگها ديواره هاي نرمي دارند و واسه همين آدمهاي زيادي مي توانند توش وارد بشوند.اما دايره آخري :خيلي سخته مثل سنگ ،تيز ترين مته ها هم نميتوانند راهي بهش باز كنند وشعاعش هم خيلي كم است گاهي حس ميكنم فقط قلبم توش جاشده وخودمم هم كامل توي ان دايره نيستم !اونوقت با اين كوچكي و سختي چطور يك آدم ديگر رامي توانم توش جا بدهم ؟؟فكر كنم واسه همين است كه تنها هستم