دستها
دستهاي آدمها براي من خيلي مهم اند.يعني راستش تا به قيافه يكي نگاه ميكنم بعد رود ميروم سراغ دستهايش خصوصا اگر قيافه اش برايم جالب باشه .در مورد آقايان هم بيشتر اتفاق ميآفتد.به نظرم دستهاي آدمها خيلي مهم هستند و عجيب و خيلي رازناك هستند.
مثلا رئيس من(خيلي از اين لفظ رئيس" من " بدم مي آيد ولي خوب چون شما نميشناسيدش مجبورم انجوري معرفيش كنم)دستهايش هميشه زخمي است.من نمي دونم با اينكه ما كارهايمان فقط كامپيوتري است و تر وتميييز چرا دستهاش مثل كارگرهاي ساختماني زخمياست. يعلاوه انگشتهاي كوچك وكج وكوله اي داره در واقع با ديدن دستهاش هيچ حس خوشايندي بهت دست نميدهد .خيلي شبيه شخصيت خودش.
البته بگوييم كه من دستهاي آقايوني كه مثل دستهاي خانمها تر وتمييزوسفيداست و ناخنهاي مرتبط دارند هم اصلا خوشم نميآيد.
خيلي وقتها در مورد آدمهايي كه به دلم مينشنننداين تست دست شناسي !!( اينكار كه با ديدن اونهاا حدس بزنم دستهاشون چه شكلي و چه حسي به من مي دهد) بصورت خودكار تو ذهنم انجام ميشود.بيشتر وقتها درست از آب در مياد خب يك وقتهايي هم..
مثلا بار اولي كه يكي از همكارهايم را ديدم به خاطر اينكه دختر خيلي مهربون و خوشگل و قدبلندي بود حدس زدم دستهاي قشنگي دارد اما تا دستهايش را ديدم ياد طاووس افتادم،انگشتهاي كوتاه كه به زور ناخنهاي بيش از حد بلند قابل تحمل شده بود.اولش كلي خورد توي ذوقم.ولي بعد به نظرم دستهاي مهربوني رسيد.
راستش نميدونم اين حس آدمهاست كه تو دستهاشون هم وجود دارد و من ميفهمم يا حس من نسبت به آدمها كه
كه به دستهاشون نسبت مي دهم!
مثلا رئيس من(خيلي از اين لفظ رئيس" من " بدم مي آيد ولي خوب چون شما نميشناسيدش مجبورم انجوري معرفيش كنم)دستهايش هميشه زخمي است.من نمي دونم با اينكه ما كارهايمان فقط كامپيوتري است و تر وتميييز چرا دستهاش مثل كارگرهاي ساختماني زخمياست. يعلاوه انگشتهاي كوچك وكج وكوله اي داره در واقع با ديدن دستهاش هيچ حس خوشايندي بهت دست نميدهد .خيلي شبيه شخصيت خودش.
البته بگوييم كه من دستهاي آقايوني كه مثل دستهاي خانمها تر وتمييزوسفيداست و ناخنهاي مرتبط دارند هم اصلا خوشم نميآيد.
خيلي وقتها در مورد آدمهايي كه به دلم مينشنننداين تست دست شناسي !!( اينكار كه با ديدن اونهاا حدس بزنم دستهاشون چه شكلي و چه حسي به من مي دهد) بصورت خودكار تو ذهنم انجام ميشود.بيشتر وقتها درست از آب در مياد خب يك وقتهايي هم..
مثلا بار اولي كه يكي از همكارهايم را ديدم به خاطر اينكه دختر خيلي مهربون و خوشگل و قدبلندي بود حدس زدم دستهاي قشنگي دارد اما تا دستهايش را ديدم ياد طاووس افتادم،انگشتهاي كوتاه كه به زور ناخنهاي بيش از حد بلند قابل تحمل شده بود.اولش كلي خورد توي ذوقم.ولي بعد به نظرم دستهاي مهربوني رسيد.
راستش نميدونم اين حس آدمهاست كه تو دستهاشون هم وجود دارد و من ميفهمم يا حس من نسبت به آدمها كه
كه به دستهاشون نسبت مي دهم!