Friday, August 12, 2005

آرزو

الان مهمترين آرزوم اين است كه آن كسي كه خود خودش است را پيدا كنم و دوستش بدارم اينكه ميگويم آلان چون واقعا تا حالا خيلي هم مهم نبود كه پيدايش كنم يا نه،اما الان واقعا ميخوام كه پيدا بشود نه بخاطر اينكه من هم كسي را داشته باشم واسه پيري!ويا از ترس چروكهاي زير چشم ،نه فقط ميخواهمش تايك دوست داشتن آزادو بي دغدغه را تجربه كنم. دلم ميخواهد بتوانم يكبار هم كه شده محبتم را به كسي نشان بدهم ان طوري كه هميشه تو خيالم با مرد خياليم هستم اما اينبار.ميخواهم واقعي باشه نزديك و قابل لمس .نميدانم آنوقتيكه پيداش كنم واقعا چه احساسي دارم باز هم ميترسم كه نكنه خودش نباشه؟ يا واقعا يك حس اطمينان در من بوجود ميآيد.راستش نميدانم واقعا دوست داشتن يك آدم چه حسي داره چون من هميشه دوست داشته شدم اما خيلي دوست دارم يك دوست داشتن مداوم و عميق را تجربه كنم كه پشتش مطمئن باشي اين خود خودش است