Saturday, February 03, 2007

دستمال کاغذی

.خیلی احمقانه است که من اخیرا فقط وقتی خیلی ناراحتم اینجا مینویسم .اوائل اصلا اینجوری نبود ولی حالا......
اینجا بیشتر شبیه یک دستمال کاغذی بزرگ شده که هروقت می خواهم گریه کنم میام سراغش .حسابی گریه میکنم بعد هم یک فین بلند و انوقت سبک میشوم ومیروم سراغ زندگیم تا باز دوباره کی غصه دار شوم.اینجا حتی دیگر یک آینه هم ندارد که موقع گریه قیافه خودم را ببینم تا یادم بماندوقتی گریه میکنم چقدر زشت میشوم.
.اوائل نوشته هایم را مثل بچه های نداشته ام ! دوست داشتم الان هم مثل بچه هایم دوستشان دارم اما از نوع دوست داشتن مادرهای پیر و از کار افتاده.عشق محتاجانه
بچه ها حتما دلشان یک مادر شاد و قوی میخواهد, باید فکری به حال مادر بچه ها بکنم
!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home