بهار
من اين روزهاي قبل از عيد را خيلي دوست دارم من را ياد جواني هايم مياندازد (هروقت اين را ميگويم صداي همه در ميايد مگر چند سالته)ومن باز اصرار دارم كه با شيطوني هميشه و همه جا اين را بگوييم .بگذريم..
ياد دانشگاه ميافتم وقتي باغچه هاش را تازه ميكاشتند بوي كود با بوي گلها قاطي ميشد .
.ياد خانه قبلي مان ميافتم. وقتي بچه بودم عاشق گل بنفشه بودم ،بابا يك تپه مانند توي باغچه براي من درست كرده بود بهارها پر بنفشه اش ميكرديم .
ياد خريدهاي عيد بچگي ام ميافتم. من عاشق لباس قرمز بودم بايد حتما كفشهايم هم قرمز ميبود.يكبار جوراب شلواري قرمز اندازم پيدا نشد همش سفيد بود من دروغي گفتم كه همان جوراب شلواري قرمزه اندازم است و برام خريدند. يادم ميايد ان عيد مدام داشتم جوراب شلواريم را بالا ميكشيدم.
و ياد خيلي چيزهاي ديگه ميافتم كه با همشون ته دلم يك خوشي عجيب پيدا ميشود. .
ياد دانشگاه ميافتم وقتي باغچه هاش را تازه ميكاشتند بوي كود با بوي گلها قاطي ميشد .
.ياد خانه قبلي مان ميافتم. وقتي بچه بودم عاشق گل بنفشه بودم ،بابا يك تپه مانند توي باغچه براي من درست كرده بود بهارها پر بنفشه اش ميكرديم .
ياد خريدهاي عيد بچگي ام ميافتم. من عاشق لباس قرمز بودم بايد حتما كفشهايم هم قرمز ميبود.يكبار جوراب شلواري قرمز اندازم پيدا نشد همش سفيد بود من دروغي گفتم كه همان جوراب شلواري قرمزه اندازم است و برام خريدند. يادم ميايد ان عيد مدام داشتم جوراب شلواريم را بالا ميكشيدم.
و ياد خيلي چيزهاي ديگه ميافتم كه با همشون ته دلم يك خوشي عجيب پيدا ميشود. .
0 Comments:
Post a Comment
<< Home